سروده زمان غم
یک شبی عشاق با هم نشستند درد لیلی درد مجنون پی گرفتند
عاشقی از جمع با جیغ بلند
یاد دورانه سمن
گفت ایهاالناس ایهاالناس
لیلی من آن سمن
عاشقی از جمع با جیغ بلند
یاد دورانه سمن
گفت ایهاالناس ایهاالناس
لیلی من آن سمن
ناله آمد پیرمردی گوژ پشت
یاد بادا یاد
هر چه داشتم داده ام ای پیرمرد
ایها الناس ایها الناس
سالها پیش قبل ویس و قبل رامین
قبل شیرین قبل فرهاد
قبل لیلی قبل مجنون
من عاشقی بودم که رفتم
دست کشیدم تا بماند
یاسمن قبل از همه عشق بهروز است ایهالناس
روزگاری عشق سیمین عاشقش بهروز بود
قبل هر دردی بهروز دردمند بود
من که امروزم چنین است عاشق دیروز سیمین دخت بودم
گوژپشتم زال مو با سن زیاد
عمر خود دادم که سیمین ماندو عشاق او
یک دگر گوژپشتی پیره پیر
صدایش در نیامد
خنجری بر دستش زدند
بر پوستینی نوشت
من علی هستم ختم کلام
+ نوشته شده در جمعه ۳۰ تیر ۱۳۹۶ ساعت 22:7 توسط همیشه عاشق
|