سفری سخت و تنها
اکنون که عشقم سمن بار دار است او را امشب برای سفر کاری تنها گذاشتم با یگانه دخترم میدانم به آنها خیلی سخت میگذرد و من اکنون در نیمه ی شب در یزد هستم و قلبی همراه ندارم قلبم پیششان است و جسمم اینجا سیمین و یگانه دخترم دوستون دترم فداتون بشم. بابا امشب متوجه شدم دوری حتی یک شب برایت چقدر سخت است.
عاشقتونم.
+ نوشته شده در یکشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۷ ساعت 0:14 توسط همیشه عاشق
|