سمن جان آنقدر دوستت دارم که دلم مال خودم نیست

نمیتونم حتی کنارت هم دلتنگی نکنم

درسته وضعیت کارم طوری بیشتر وقتم رو میگیره ولی دل تو دلم نیست برسم خونه

سمن تو رو خدا قسم باور کن من انگار از یه دنیای دیگه اومدم بهشت آخرت

آره کناره تو بودن از بهشتم سر تره

این روزا که حامله ای و این همه درد رو تحمل میکنی خیلی نگرانتم ولی بخدا وضعیت کارام قرمزه و چاره ای ندارم ولی تو فکرتم

نمیدونم مثله قدیما هنوز تو وبلاگ میای یا نه

ولی یادت نره عشقم دوستت دارم به اندازه پر ادعاترین عاشق تاریخ

قوربونیت بشم الهی

نبینم شاد نباشی

نباشه یه دم بی تو بمونم

شاید اگر کارم زیاد شلوغ نبود رسم عشق و عاشقی رو عوض می کردم

ای خواستنی ترین جلوه ی محبت می پرستمت عشقم سمن